خارجی‌ها بیرون

بررسی پروژۀ «لطفاً اتریش را دوست داشته باشید» از کریستوف شلینگنزیف

هنر مشارکتی در دهه‌های اخیر به‌عنوان یک ابزار قدرتمند برای درگیرکردن مخاطب در فرآیند خلاقیت و نقد اجتماعی مطرح شده است. این نوع هنر تلاش می‌کند تا با دخالت مستقیم مخاطبان در روند تولید اثر، مرز بین هنرمند به‌عنوان مؤلف و مخاطب به‌عنوان مصرف‌کننده را کم‌رنگ کند. یکی از پیشگامان این رویکرد، نظریه‌پردازانی همچون کلر بیشاپ1 هستند که آثار مشارکتی را دموکراتیک‌تر از هنر سنتی می‌دانند. اما آیا مشارکت مخاطبان در هنرْ واقعاً به معنای دموکراسی است؟ و آیا این نوع مشارکت می‌تواند تغییرات واقعی در ساختارهای قدرت ایجاد کند؟

پروژۀ «لطفاً اتریش را دوست داشته باشید»2 از کریستوف شلینگنزیف3 به یکی از نمونه‌های مهم در این زمینه تبدیل شده که با رویکردی تند و بحث‌برانگیز به بررسی رابطۀ بین هنر، مشارکت و قدرت پرداخته است.

کریستوف شلینگنزیف (۱۹۶۰–۲۰۱۰) یکی از جنجالی‌ترین هنرمندان آلمانی-اتریشی بود که در آثار خود به موضوعات سیاسی و اجتماعی با رویکردی تند و جسورانه پرداخت. شلینگنزیف که هم در زمینۀ تئاتر و هم در فیلم و هنرهای اجرایی فعالیت داشت، با استفاده از رسانه‌های مختلف سعی می‌کرد مسائل حساسی مانند نژادپرستی، مهاجرت، و قدرت‌های حاکم را به چالش بکشد. او در دهۀ ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ میلادی، همزمان با رشد احزاب راست افراطی در اروپا، به مقابله با موج بیگانه‌هراسی و ملی‌گرایی پرداخت و پروژه‌هایی را اجرا کرد که در آنها مرز بین واقعیت و هنر محو می‌شد.

«لطفاً اتریش را دوست داشته باشید»: پرفورمنسی در دل بحران سیاسی

در سال ۲۰۰۰، شلینگنزیف پروژ‌ه‌ای را با نام «لطفاً اتریش را دوست داشته باشید»، در واکنش به ظهور حزب راست افراطی در اتریش و جو سنگین بیگانه‌هراسی در این کشور، به اجرا درآورد. این پروژه در میدان استفان‌پلاتز 4 وین اجرا شد؛ شلينگنزيف یک کانتینر بزرگ فلزی را در این مکان، که واقع در قلب وین است، مستقر کرد. این کانتینر به‌عنوان نمادی از کمپ‌های بازداشت مهاجران، مکانی برای نگهداری ۱۲ نفر از پناهجویان واقعی از کشورهای مختلف بود. بالای این کانتینر شعار «خارجی‌ها بیرون»5 نصب شده بود؛ شعاری که به‌وضوح به تبلیغات حزب راست افراطی اتریش اشاره داشت. این افراد داخل کانتینر تحت نظارت کامل دوربین‌ها زندگی می‌کردند، و تصاویر آن به‌صورت زنده برای تماشاگران و مخاطبان اینترنتی پخش می‌شد. 

این پرفورمنس مشابه برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما6، همچون برنامه‌هایی مانند «Big Brother»، بود. در طول اجرای پروژه، شلینگنزیف سیستم رأی‌گیری آنلاینی را به‌راه انداخت که به مردم اجازه می‌داد رأی دهند که کدام‌یک از پناهجویان باید از کانتینر «اخراج» شود. این رأی‌گیری هر روز انجام می‌شد، و دو نفر از پناهجویان که بیشترین رأی را دریافت می‌کرد، مجبور به ترک کانتینر و به‌‌صورت نمادین از اتریش «اخراج» می‌شد! درنهایت، فردی که باقی می‌ماند، به‌عنوان جایزه تابعیت اتریش را، آن هم از طریق ازدواج با یک اتریشی، دریافت می‌کرد.

علاوه بر رأی‌گیری، پروژه شامل راهپیمایی‌های نمایشی نیز بود. افرادی که از این پروژه حمایت می‌کردند، با پلاکاردها و شعارهای تحریک‌آمیز در خیابان‌ها قدم می‌زدند و خواستار «اخراج بیگانگان» بودند. این بخشی از نقد تند شلینگنزیف به رفتار جامعهٔ اتریش با مهاجران بود و به‌وضوح قصد داشت تا مردم را به‌طور مستقیم با تناقضات و بی‌رحمی‌های سیاست‌های ضد‌مهاجرتی مواجه کند.

شلینگنزیف با استفاده از این رویکرد قصد داشت تا در فضايی ابزورد و معناباخته، واقعیاتِ تلخ نژادپرستی و تبعیض‌های اجتماعی را به تصویر بکشد. او عملاً مخاطبان را مجبور می‌کرد تا نقش دیکتاتوری را که تصمیم به اخراج پناهجویان می‌گیرد، بازی کنند. مشارکت مردم در این فرآیند تنها در چهارچوب قوانین ازپیش تعیین‌شده توسط هنرمند ممکن بود و به‌نوعی، این پروژه بازتابی از وضعیت واقعی در جوامع غربی بود، جایی که قدرت‌های حاکم تصمیمات خود را با دخالت حدأقلیِ مردم توجیه می‌کنند.

بیگانه‌هراسی و سیاست‌های راست افراطی در اروپا

این پروژه در زمانی اجرا شد که اتریش و بسیاری از کشورهای اروپایی با رشد سریع احزاب راست افراطی مواجه بودند. در اواخر دهۀ ۹۰، حزب راست افراطیِ آزادی اتریش(FPÖ)7 به رهبری یورگ هایدر8 موفق به کسب موقعیت قدرتمندی در دولت اتریش شد. این حزب با شعارهای ضد مهاجرت و ملی‌گرایانه توانست حمایت زیادی از سوی جامعه به‌دست آورَد. به‌دنبال این موج بیگانه‌هراسی، شلینگنزیف تلاش کرد تا با پروژۀ خود، بی‌عدالتی‌های این سیاست‌ها را به تصویر بکشد و مردم را وادار کند تا به‌صورت مستقیم با نتایج تصمیمات نژادپرستانه روبه‌رو شوند.

مشارکت یا دستکاری؟ چالش‌های هنر مشارکتی

یکی از مفاهیم کلیدی در بحث هنر مشارکتی، درجه و نوع مشارکت مخاطبان است. شری آرنستین9 در مقالۀ معروف خود «نردبانی برای مشارکت شهروندان»10 (۱۹۶۹)، به درجات مختلفِ مشارکت در جوامع دموکراتیک اشاره می‌کند و به مفهومی به نام توکِنیزم11 می‌پردازد. توکنیزم به وضعیتی اشاره دارد که در آن مردم یا مخاطبان به‌صورت نمادین در فرآیندهای تصمیم‌گیری دخیل می‌شوند، اما تصمیم نهایی همچنان در دست قدرتمندان باقی می‌ماند.

پروژۀ شلینگنزیف نمونه‌ای از توکنیزم در هنر مشارکتی است. اگرچه مردم به‌صورت فعال در فرآیند اخراجِ پناهجویان شرکت داشتند، اما قوانین بازی به‌طور کامل توسط خود هنرمند تعیین شده بود. مخاطبان صرفاً در چهارچوبی که از پیش برای آنها تعیین شده بود، عمل می‌کردند و هیچ قدرت واقعی برای تغییر ساختارهای اساسی در اختیار نداشتند. این وضعیت به‌نوعی بازتابی از سیستم‌های سیاسی است که در آن مردم ظاهراً در تصمیم‌گیری‌ها شرکت دارند، اما قدرت اصلی همچنان در دست حاکمان باقی می‌ماند.

دموکراسی در هنر: یک نگاه نقادانه

نظریه‌پردازانی مانند کلر بیشاپ، هنر مشارکتی را به‌دلیل دخیل‌کردن مخاطب در فرآیند خلق اثر، دموکراتیک‌تر از هنرهای سنتی می‌دانند. بیشاپ معتقد است که در هنر مشارکتی، قدرت هنرمند کاهش یافته و به مخاطبان واگذار می‌شود و این نوع هنر می‌تواند به‌عنوان بازتابی از دموکراسی در هنر عمل کند. اما آیا این نوع مشارکت لزوماً به‌معنای دموکراسیِ واقعی است؟ و آیا واگذاری بخشی از قدرت به مخاطب، هنر را به شکلی دموکراتیک‌تر از گذشته می‌کند؟

پروژۀ «لطفاً اتریش را دوست داشته باشید» نشان می‌دهد که هنر مشارکتی، به‌رغم ظاهر دموکراتیک آن، همچنان تحت کنترل هنرمند باقی می‌ماند. شلینگنزیف با ایجاد قوانینی سخت و دقیق، مخاطبان را وادار به مشارکت در یک فرآیند دستکاری‌شده کرد که در آن آزادی عمل واقعی وجود نداشت. اگرچه این پروژه توجه زیادی را به مسائل اجتماعی جلب کرد، اما خود به‌عنوان یک تجربۀ هنری تنها به طرح سؤالات و جلب‌توجه پرداخت، نه به ارائۀ راه‌حلی دموکراتیک برای بحران بیگانه‌هراسی.

هنر مشارکتی به مثابه ابزاری برای نقد اجتماعی

براساس نظریه‌های کلر بیشاپ و تحلیل‌های شری آرنستین، می‌توان نتیجه گرفت که هنر مشارکتی به‌رغم ظاهر دموکراتیک، لزوماً به‌معنای ایجاد تغییرات واقعی در ساختارهای قدرت نیست. پروژۀ شلینگنزیف با تمام قدرت نقدی که داشت، نتوانست تغییری در وضعیت پناهجویان یا سیاست‌های دولت اتریش ایجاد کند. اما چیزی که این اثر را قدرتمند می‌کند، توانایی آن در جلب‌توجه به مشکلات اجتماعی و ایجاد بحث‌های گسترده پیرامون این مسائل است. درواقع، این پروژه نشان داد که چگونه می‌توان با ابزار هنر، سياست‌های بيگانه‌هراسی و افراط‌گرايانه را نقد کرده و مردم را وادار به تفکرِ دوباره دربارۀ تصمیمات نژادپرستانه کرد.

همان‌طور که ژاک رانسیر12 نیز در توصيف فضای سیاسی مطرح می‌کند – «ما صرفاً در فضاهايی تهی که در آن امکان مشارکت به ما داده شده، مشارکت می‌کنیم» – آنها فضاهای امنی هستند که درنهايت تغییر بزرگی به‌وجود نمی‌آورد، لذا نمی‌توان انتظار داشت که لزوماً هنر اعتراضی با مشارکتْ تغییر اساسی و ویژه‌ای به‌وجود آورد. هنر مشارکتی شاید همیشه نیروی انقلابی‌ای نباشد که برخی انتظارش را دارند، اما این پتانسیل را دارد که آگاهی انتقادی را برانگیزد و گفت‌وگوهای ضروری در جامعه را تحریک کند.

 برای مطالعه بیشتر:

https://www.diggitmagazine.com/articles/schlingensiefs-big-brother-xenophobia-antagonism-participatory-art

منابع:
Bishop, Claire. Artificial Hells: Participatory Art and the Politics of Spectatorship. London: Verso, 2012.
Arnstein, Sherry R. “A Ladder of Citizen Participation.” Journal of the American Planning Association 35, no. 4 (1969): 216–224.
Rancière, Jacques. The Emancipated Spectator. Translated by Gregory Elliott. London: Verso, 2009.
https://www.schlingensief.com/projekt_eng.php?id=t033

پانوشت

  1. Claire Bishop[]
  2. “Please Love Austria”[]
  3. Christoph Schlingensief[]
  4. Stephansplatz[]
  5. “Ausländer Raus”|”Foreigners Out”[]
  6. ًRiality show[]
  7. Freedom Party of Austria[]
  8. Jörg Haider[]
  9. Sherry Arnstein[]
  10. “A Ladder of Citizen Participation”[]
  11. Tokenism[]
  12. Jacques Rancière[]