مروری بر آثار پندار نبیپور در فضای عمومی
«هشت – نُه سال پیش بود؛ دورۀ ریاستجمهوری احمدینژاد داشت تمام میشد؛ اوضاع کشور بهشدت افتضاح بود و برای همۀ تصمیمهای زندگیم بین دوراهی بودم؛ ماندن در ایران و فرار نکردن و ساختن وضعیت، یا رفتن! ازدواجکردن یا نکردن! فوقلیسانس خواندن در دانشگاه آزاد یا پشت کنکور ماندن و… در حال رانندگی بودم و به همهچیز داشتم فکر میکردم و به دوستم که در ماشین کنارم نشسته بود غرغر میکردم… جمعه بود و نم بارانی هم میآمد. یادم است که جلویم را خیلی خوب نمیدیدم و به سمت گالری محسن حرکت میکردم، و طبق معمول داشتم خیابان اول را خلاف میرفتم که چشمم به تابلوی ورودممنوع خورد که رویش نوشته بود «نگران نباشید»! جا خوردم. به دوستم گفتم تو هم تابلو را دیدی؟ گفت نه! دور زدم که پیدایش کنم، ولی نتوانستم! اینقدر فشار رویم بود که واقعاً فکر میکردم توَهم زدهام و الهام غیبی شده است! این [ماجرا] خیلی در ذهنم ماند. تا اینکه چند سال بعد، زمانی که خانۀ یکی از دوستانمان بودیم، پسری را آنجا دیدم. مابین صحبتهایش شنیدم که: «امشب پرواز دارم، آخر وقت با امیر میریم اینها رو میزنیم و از همونجا میریم فرودگاه…» نظرم جلب شد؛ و ادامه داد: «… سر اون «نگران نباشید»ها که مشکلی پیش نیومد برامون، حالا امیدواریم این دفعه هم چیزی نشه…» خندهام گرفته بود. هم خوشحال شده بودم که: آه چقدر دنیا کوچک است! و [تمام این مدت]، چقدر کارش روی من تأثیر گذاشته بوده؛ از طرفی ناراحت بودم که کاش نمیفهمیدم این کار کسی است، و همانطور مبهم و جادویی در ذهنم باقی میمانْد!!
آنچه روایت شد تجربۀ عینی یکی از افرادی است که با پروژهای با نام «بکن و نکن» مواجهۀ مستقیم داشته است؛ پروژۀ «بکن و نکن» مجموعهای از پروژههای مبتنی بر مداخلات شهریِ پندار نبیپور است که بههمراه امیرعلی گروسیان در سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ در تهران انجام شده است. این مجموعه که تا کنون دو سری از آن اجرا شده است، شامل گزارههای کوتاه و سادهای است که به مردم میگویند چه کاری انجام دهند و چه کاری نباید انجام دهند؛ چیزی مانند کاری که یک تابلوی راهنماییورانندگی انجام میدهد. این جملات، بهنوعی، واکنش به نگرانیهای موجود در جامعه است، با این هدف که این شکل از گزارههای دستوری و مستقیمْ تسکیندهنده و یا گهگاه وحدتبخش، و یا شاید موجب آرامش برای مخاطبان تصادفی این کارها در سطح شهر باشد.اولین تلاش پندار نبیپور و امیرعلی گروسیان، در طی بازدید سال ۱۳۹۱ در تهران اتفاق افتاد. پندار که در سال ۱۳۹۰ ایران را ترک کرده بود، پس از بازگشت یک سالۀ او در اردیبهشت ماه، پروژۀ «بکن و نکن» را شروع کرد. «نگران نباشيد!» نخستین شعاری بود که آنها برای اولین سری از تابلوهای مورد نظرشان انتخاب کردند. از نگاه پندار در بازۀ زمانی کوتاهِ غیبت یک سالهاش در ایران، تغییرات بهوضوح بیشاز پیش دیده میشد و بهشدت نگرانکننده بود. انتخاب گزارۀ «نگران نباشيد» به روح مضطرب و ناامید جامعه، بهدليل اوضاع بد اقتصادی و سياسی ايران در آن زمان برمیگشت. این جملات بر روی تابلوهای ایست در سه مکان مختلف تهران، در شب، نصب شدند. آنها سال ۹۲ پیام دیگری را مطرح کردند که میگفت «انسان باشيد!».
آنچه بهنظر میرسد، حساسشدن بر رفتارهای روزمره و عادات جمعی و بهپرسشگرفتن ذات معامله و تبادل، موضوعات محوری آثار پندار نبیپور است. گاه جلوی درِ توالت میایستد و سعی میکند در ازای دادن پنجاه سِنت، کسانی را که میخواهند از آن استفاده کنند، منصرف کند و گاه در خیابان يا مترو يا… از عابرین میخواهد برایش جوک تعریف کنند تا جوکهایشان را بخرد؛ برای هر جوک بيست سنت!
پندار توضيح میدهد: «در فوریۀ سال ۲۰۱۲ در ایستگاه مرکزی آرنهم، با هدف مداخلۀ عمومی با استفاده از شوخی حول مفهوم اقتصاد بهعنوان ابزاری برای تجارت بشریت، سعی کردم جوکهایی را از افراد ایستگاه، هرکدام به قیمت بيست سنت بخرم. برای شروع دیالوگ با آنها، از ایشان پرسیدم آیا جوکی برای فروش به من دارند؟ بعد از اولین تلاشم برای این پروژه، تصمیم گرفتم از زاویۀ دیگری این پروژه را ادامه دهم. اینبار، در مارس ۲۰۱۲، بهجای مراجعه به مردم برای درخواست جوک، در ایستگاه مرکزی اوترخت، با تابلویی در دست ظاهر شدم که روی آن نوشته شده بود «برای گوش دادن به هر جوکِ شما ۲۰ سنت به شما پرداخت میکنم».
او با ظاهری که بهوضوح مشخص است که مهاجر است، جلوی مردم را میگیرد و از آنها درخواست عجیبی میکند: «به من جوک میفروشید؟». شاید با اولین برخورد ما را یاد تکدیگری بیاندازد، اما معادله کاملاً برعکس است. او به شما چیزی نمیفروشد و درخواست پول نمیکند، بلکه از شما چیزی را میخرد، آن هم چیزی که موجودیت فیزیکی ندارد و صرفاً بخش اندکی از اندوختۀ ذهنی شما است، که شاید در اغلب موارد حتی فضای کمتر و جایگاه کماهميتتری را، بهنسبت اطلاعات اساسی دیگر، در ذهن شما اشغال میکند؛ و در ازایش به شما پول میدهد!
از طرف دیگر شما را بهکار میگیرد تا در حین گذراندن روزمرگی، لحظهای بایستید و ذهنتان را شخم بزنید، جوکی را پیدا کنید، به او تحویل دید و در ازای کاری که برایش انجام میدهید دستمزد دریافت کنید. با هر کدام از این نگاهها که اثر را بخوانیم، شايد خوانش متفاوتی از آن را داشته باشيم، اما آنچه که مهم است این است که پندار نبیپور به روزمرگی شما وارد میشود و تلنگری میزند و میرود.
ممکن است پندار هرکجا که باشد، در هر لحظه دست در جیبش کند و هر رفتار شما را، حتی خصوصیترین آن را معامله کند! شما وارد این معامله میشوید؟
پندار نبیپور هنرمند و کیوریتور مستقل ساکن روتردام هلند است که عموماً با مجسمههای تعاملی و ویدئو کار میکند. فارغالتحصیل از رشتههای گرافیک، نقاشی و مجسمهسازی از هنرستان تجسمی، دانشگاه علم و فرهنگ، دانشگاه هنر تهران در ایران، و پژوهش هنر از دانشگاه آرتز(ArtEZ) در هلند است. نبیپور علاقهمند به وضع موقعیت تعاملی در آثار خود و کارکردن با موضوعات اجتماعی و سیاسی با مایۀ ادبی، خاطره، شعور عمومی و طنز است.
او از سال ۲۰۲۱ در دانشگاه ویلم دِکونینگ1 در رشتهای بینارشتهای، به نام Autonomous Practices، فعالیت خود را آغاز کرده و در این دپارتمان، گروه درسی «عمومی و خصوصی»2 را تدریس میکند که در بخش اعظمی از آن به مداخله در شهرمیپردازند و بهدنبال نوعی درجهبندی میان مفهوم خصوصی و عمومی هستند.
این مصاحبه در سال ۱۳۹۹ انجام شده است.
منبع
سایت رسمی پندار نبیپور
مصاحبه